دلنوشته های من

ساخت وبلاگ

به سارای جانم یه زمانی ام مینوشتم به این امید که بیای و بخونی و اینجا برات از عشق و امید و زندگی و دلتنگی بنویسم. و گاهی ام از دلخوری ها. چقد ساده رفتی. اصلا نفهمیدم چی شد. میبینی وضعمو؟ چندین روزه که تو دوراهی عجیبی قرار گرفتم. دلم میخواد ببینمت. دلم یک بار دیگه ببینمت. ولی میترسم از این که بهت بگم. چون که فقط بحث گفتنش نیست. اگ بهت بگم و بری دوباره من میمونم و دلم. باید اینقد جرات داشته باشم که بعد دیدنت تموم کنم این داستان نچسب زندگی رو. که انتقام نداشتنت رو یکجا از تمام آدمای عوضی دورم بگیرم. تا روحمو آزاد کنم. و روح آزادم بیاد و دور تو بچرخه. کاش اینجا بودی. کاش. از دور از همین فاصله میبوسمت. کاش بخونی و بدونی که قلبم هنوز مال توعه. کاش بخونی و بدونی که شب و روزم به فکرت میگذره. و چقدر زندگی احمقانه س. چقدر زندگی احمقانه س و یک عشق داستانی چطور همه چیز این کثافت خونه رو قابل تحمل میکنه. بگذریم. کاش ببینی و بدونی این حرفا رو. میبوسمت با اشک. میبوسمت با اشک... دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 16:48

Yeah let's talk about it another time. I shall see her for only one more time and then I can finish myself without any regrets دلنوشته های من...
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 20 بهمن 1400 ساعت: 17:01

   دلم میخواست یه قلم روون می‌داشتم که یه چیزی مث نامه های هدایت به نورایی بنویسم. مثل اونجا که داره میگه ‌‌‌چقدخستس و چقد همه چیز احمقانه‌س و بعد ادامه میده که حتی نوشتن همین مزخرفات چقدر احمقانه تر دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 6 بهمن 1398 ساعت: 14:06

به حدی داغونم که اگه کسی بخواد باهام حرف بزنه میتونم گلوشو پاره کنم. نمیدونم چی باعق میشه که این کارو با بابام نکنم. چون واقعا فکر میکنم که یه آدم عوضیه که با ندونستناش زندگی منو داره به نابودی میکشون دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 57 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:50

باید هر طور شده رویای مهاجرتو زنده نگه داشت. باید همه تلاشمو بکنم. این روزا فرصت خوبی بود که خودمو جلو بندازم. اون طور که دوست داشتم پیش نرفت ولی بازم بد نبود. میتونم تو چندماه آینده مرحله کلینیکال قضیه رو جمع و جور کنم. مرحله 3 رو هم با هر بخشی که میرم باید مطالعه کنم و یاد بگیرم. مرحله یکم که گذاشتم تو طرح مرور کنم. حیف که تو عید تست نزدم. واقعا حیف شد. حالا باید قوی تر تلاش کنم و بتونم حداقل یکم تست بزنم تا مطالب تثبیت بشه. فقط با خودم میگم اگه بشه...اگه بشه چی میشه...

دلنوشته های من...
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 8 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:57

داره بارون میاد. یاد کردم از روزهای وی که بودی که بارون قشنگ ترین نعمت خدا بود. حالا که نیستی بارون برام مث موسیقی مرگه که ن بودنت وو سرم فریاد میکشه...

دلنوشته های من...
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 51 تاريخ : شنبه 8 دی 1397 ساعت: 13:04

یه کالکشن موسیقی ام دارم کهه کالکشن پاییزه. نه که تو پاییز گوشش بدم، مال پاییزه. میشه همیشه باهش به پاییز سفر کرد. نه هر پاییزی، پاییز پارسال، یا پیارسال. اصلا مهم نیست که تو چه فصلی باشم، چه سالی باش دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 77 تاريخ : شنبه 8 دی 1397 ساعت: 13:04

اگه بچه داشتم سعی میکنم اونقدی بهش فشار نیارم که هر روز به خودکشی فکر کنه و تنها دلیل زنده بودنشو ترس و بیعرضگی خودش بدونه.بعد میشینم فکر میکنم ببینم من به عنوان کسی که خوبی بچمو میخوام اصن درست بوده که فشاری بهش بیارم یا نه. بعد میشینم باهاش صحبت میکنم ببینم اصن شاید بدون این همه اذیت و آزارم درست شد. اصن شاید یه چیزی کم داشت که از یه جای دیگش بیرون زده بود. هروقت خواستم اذیتش کنم یاد این روزای زندگی نحس خودم میافتم. بعد یادم میاد که نباید اذیتش کنم نباید پافشاری کنم. یادم میاد که اگه یه روز دیگه دوسم نداشته باشه حرفم یه قرونم براش ارزش نداره.یادم میاد همه چیزایی که ریز به ریز سرم اومد...راستی. من ایمانم به حرفام کامله. شما چی؟ :))+ نوشته شده در  دوشنبه نهم بهمن ۱۳۹۶ساعت 22:34&nbsp توسط khamoOosh  |  دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 69 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 18:23

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که این قصه دراز است

چندماهی میشه فال حافظ نگرفته بودم. حالا وسط این بلاتکلیفی یه فال خوب شد یه انگیزه بیشتر.

که الان مطمئنم که بودنش خوبه. چقد همه چیز خوبه. حالا فکر کن اگه بشه چی میشه.

پ.ن: مردم از درد دندون

+ نوشته شده در  یکشنبه سوم دی ۱۳۹۶ساعت 22:37&nbsp توسط khamoOosh  | 


دلنوشته های من...
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1396 ساعت: 0:42

من همین ادمی ام که هستم نمیخوامم عوض بشم. دفعه قبل, آخرین باری بود که مسخره شدم. دفعه قبل, آخرین باری بود که حساب نشدم. دفعه بعد نباید نفرتا رو پنهان کرد. باید تهاجمی تر بود. چیزی که مهمه نفس تهاجم نیست, مهم حرمتایی ان که نگه داشتنشون دیگه فایده ای نداشته باشه. عشقیه که بودنش آزار بده. رفاقتایی که فقط هزینه داشته برای ادم...آقا من اصن ادم اجتماعی ای نیستم.ازین عالم و آدم بدم میاد.دست خودم بود دوست نداشتم صد سال سیاه هیچکدومتونو ببینم. میخوام برم یه گوشه با غم تنهایی خودم خلوت کنم ولی همین باشم که هستم.یه روز بالاخره منفجر میشم. یه روز همه چیو همه کسو ول میکنم میرم یه زندگی جدید برای خودم شروع میکنم. تو ارزوهام ثبت شد. دعا کنیم واقعی بشه + نوشته شده در  شنبه چهارم آذر ۱۳۹۶ساعت 0 دلنوشته های من...ادامه مطلب
ما را در سایت دلنوشته های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7forlornstudentd بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 7:33